دارم دیوونه میشم

ساخت وبلاگ

به کی بگم که حالم انقدر بده! دیگه دارم دیوونه میشم از تمام فکرها و خودآزاری ها، حتی واسه چند دقیقه نمی تونم آروم بگیرم، انگار درونم جنگ جهانی راه افتاده همه جا آتیش گرفته. فقط خوردن و خوابیدن آرومم می کنه و اینکه اصلا نمی تونم از جام بلند شم و تکون بخورم، فایده اش چیه. دیشب به خودم گفتم پاشو برو باشگاه سر حالت می کنه ولی گفتم تهش که چی، فقط یه چند ساعت حواست از دردهای خودت پرت میشه بعدش دوباره روز از نو و روزی از نو. حالم خوب نیست، بخدا حالم خوب نیست، یکی بیاد کمکم کنه. گاهی فکر می کنم که چقدر شجاع هستن کسایی که وقتی به آخر خط میرسن، جون خودشون می گیرن، اونا خیلی جسارتشون از من بیشتره، من از بودنم متنفرم از زندگیم از تک تک کارهایی که می کنم متنفرم اما همچنان به این زندگی رقت بار ادامه می دم همچنان با درد و زجر زندگی می کنم و توی کثافت خودم غلت می زنم، بلکه بالاخره یکی بیاد دستم بگیره و منو از این منجلاب در بیاره. چرا انقدر سخته زندگی کردن برای من، چرا بعضیا انقدر زاحت و شاد هستن، من انقدر گرفته و غمگین و منزجر از خودم. 

هرچقدر از نفرتم از خودم و از حال بدم بگم کم گفتم، من از خودم، از همه فکرایی که توی سرمه، از جسمم از شادیم از ناراحتیم از همه چیم متنفر هستم، کاشکی میشد آدم خودش مثل خونه بکوبه و از نو بسازه کاشکی شادتر بودم، کاشکی مثبت تر بودم کاشکی حالم انقدر از خودم بهم نمی خورد، کاشکی قوی تر بودم، کاشکی شجاع تر بودم، کاشکی انقدر زندگیم سیاه و ملال آور نبود، کاشکی یه جور دیگه بزرگ می شدم، کاشکی یه خانواده شادتر داشتم، کاشکی پدرم انقدر عصبانی و مادرم انقدر بی حوصله نبود، کاشکی آدمای بهتری دورم بودن که بهم عشق ورزیدن یاد میدادن که بهم زندگی کردن یاد میدادن و نه زجز کشیدن و آزار دیدن و آزار رسوندن رو. کاشکی....

هرچی از هرجا...
ما را در سایت هرچی از هرجا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kooheyakho بازدید : 163 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:35