درماندگی خودآموخته 2

ساخت وبلاگ

این روزها بخاطر مشکلاتی که وجود داره، مشکلات اجتماعی، درگیری هایی که سر کار دارم، نداشتن هدف درست در زندگی، بی برنامگی و خودخوری، حال خوبی ندارم. زندگیمو به زوال عادی مببرم جلو، سر کار میرم و میام، با دوستام میرم بیرون و تفریح می کنیم. اما از درون سرزنشگری و سرخوردگی احساس می کنم و این باعث میشه در طی روز تصمیمات دقیقی نگیرم و طوری زندگی کنم که باعث آشفتگی بیشتر بشه. یه نوشته ای قبلا توی همین وبلاگ منتشر کردم، امروز هم میخوام در مورد همون صحبت کنم چون حس می کنم ریشه سرزنشگری ها و خودآزاری ها و در نتیجه اون رفتارهای مخربی که دارم ناشی از همین مساله هستش. "درماندگی خودآموخته" یعنی من بخاطر تجربیات ناراحت کننده و احساس شکست هایی که داشتم، به این باور میرسم که به طور کلی نمی تونم از پس کارهام بر بیام و هر اقدامی کنم منجر به شکست من میشه.

چیزی که باعث شد این مفهوم به ذهنم بیاد تجربه ای هستش که سر کارم دارم. یه همکار جدید داریم که روحیه مثبت و شادابی داره و وقتی مشکلی براش پیش میاد همیشه میگه بیا بریم در موردش با شخص مورد نظر صحبت کنیم و حلش کنیم. رفتارش با باورهای خودم مقایسه کردم و دیدم چقدر نگاه امیدوارانه تری داره، در واقع یه خوش بینی معقولانه ای در ذهنش داره و با خودش میگه بذار صحبت کنم شاید جواب مثبتی گرفتم. حالا اگر جواب مثبتی نگرفتم هم که جیزی از دست نمیدم.

این باور منفی شکست خوردن پیش از اقدام در بیشتر تصمیمات و اتفاقات روزانه من مشاهده میشه. از آموزش های بازارهای مالی که به میزان کافی وقت نمیذارم براشون و ازش فراریم تا مطالعه زبان برای آیلتس چون باورم اینه که با مهاجرت کردن هم وضعیتم بهتر از این نمیشه و بازم سختی و مشقت خواهم داشت. همچنین اتفاقاتی که سر کار میفته و حس می کنم با مذاکره کردن به جایی نمیرسم و باید دعوا کنم یا از شرکت در بیام.

خلاصه که مایندستم باید عوض کنم، باید باور مثبت و موفقیت درون خودم تقویت کنم،تلاشم می کنم و حس می کنم که جواب بده. اگر داد که داد نشد هم چیزی از دست نمیدم، حداقلش یه تجربه جدید داشتم.

هرچی از هرجا...
ما را در سایت هرچی از هرجا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kooheyakho بازدید : 96 تاريخ : جمعه 30 دی 1401 ساعت: 23:01