سر کار

ساخت وبلاگ

دیشب تا نزدیکای صبح خوابم نبرد، اضطراب داشتم که چجوری برم سر کار با این وضعیت خواب و برنامه ریزیم. حالا خدا رو شکر دیگه آخرای تایم کاری هستش و کم کم می تونم برم خونه. خیلی خسته ام، می خوام برم خونه غذا بخورم و یه چرت 2 ساعته بزنم، بیشتر نشه که باز شب خوابم نمیبره، بعدم برم باشگاه و کارهای دیگه.

جالبه دیشب داشتم یه کتابی می خوندم، یکی از چیزهایی که توش توصیه شده بود این بود که اگر می خوای زندگی خوبی داشته باشی، مسئولیت تمام چیزهای توی زندگیت بپذیر. مقصر بودن با مسئولیت داشتن فرق می کنه. اگر مثلا یه نفر به شما آسیب رسوند و آزارتون داد شما مقصر نیستین اما نسبت به خودتون و حس و حالتون مسئول هستین. خب منم می خوام شروع کنم بیشتز از گذشته مسئولیت پذیر باشم و با خودم رو راست باشم. مثلا همین پروژه ای که با دوستم شروع کردیم و یه بخشیش من باید انجام بدم، بجای اینکه همش حس بد داشته باشم و هی بگم ای بابا حوصله ندارم و خسته ام و این حرفا. یه برنامه ریزی می کنم که امشب انجامش بدم. 

الان فقط می تونم به خواب فکر کنم و به اینکه چطور یکمی خودم سرگرم کنم تا ساعت بشه چهار برای همین اومدم اینجا شروع کردم به نوشتن که حواسم پرت بشه. دیشب داشتم سریال this is us نگاه می کردم جالبه تو خیلی از قسمت هاش به مرز گریه و بغض میرسم اما فقط چشام پر اشک میشه و گریه ام در نمیاد. یه جاهاییش احساس همزاد پنداری می کنم با شخصیت ها، مثلا جایی که کوین احساس می کنه پدر و مادرش بهش توجه نمی کنه یا جایی که رندل احساس می کنه با دوستاش فرق می کنه و حس جدا افتادگی داره از اونا. 

در مورد ارزش ها هم نوشته بود توی این کتاب. یه سری چیزاش واقعا جالب بود برام، اینکه مثلا پول و ثروت برای من ارزشمند هستش و باتوجه به اینکه الان اوضاع اقتصادی خوبی ندارم، خودم ارزشمند و قابل احترام نمیبینم، چرا! چون پول ندارم و وضعیت مالیم خوب نیست. یا مثلا یکی دیگه از ارزش ها برای من تعداد دوست دخترهایی که تا الان داشتمه و اینکه آیا در حال حاضر دوست دختر دارم یا نه، خب اینم یه ارزش آسیب زننده هستش باعث میشه دخترها رو ابزاری ببینم برای ارضا امیال خودم و نگاه کالایی بهشون داشته باشم. یا ارزش بعدی اینکه حس می کنم باید سر دخترا رو گول مالید و ازشون سوء استفاده کرد، بهشون دروغ گفت. همیشه اضطراب و انرژی زیادی خرج می کنم توی ارتباطم با جنس مخالف چون حس می کنم باید تا چیزی که نیستم بهشون نشون بدم و با اون کار دلش به دست بیارم چون حس می کنم که اینی که هستم خوب نیست. در نقطه مقابل سعی می کنم با اونا رو راست نباشم تا به چیزایی که می خوام دست پیدا کنم، اما واقعا هر انسانی چه زن چه مرد، چه کوچیک چه بزرگ لیاقت واقعیت و صداقت داره باید با همه رو راست باشی و به چشم انسان برابر بهشون نگاه کنی. 

هرچی از هرجا...
ما را در سایت هرچی از هرجا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kooheyakho بازدید : 169 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:35