نگرانی مخل زندگی

ساخت وبلاگ

یه وقتایی قوی تر هستم، مسلط تر هستم به خودم و می دونم که چیکار باید بکنم، بالا و پایین های زندگی زیاد برام مشکلی ایجاد نمی کنه، اما بعضی دوره ها هم مثل همین زمان الان، دچار احساس اضطراب همراه با تزس میشم، طوری که انرژیم تحلیل میبره و کنترل زندگی از دستم خارج میشه. مثلا چند روز اخیر توی رانندگی کردن دچار احساس ترس بودم، ترسی که واسم آزار ذهنده هستش و یجورایی لذت زندگی کردن ازم میگیره. یا مثلا کارایی که دارم مثل زبان خوندن یا انجام دادن پروژه، خب اینم واسم تبدیل به ناراحتی میشه گاهی.

بدنم یه طوری میشه، یه حس ناراحت کننده ای که باعث میشه از خودم چندشم بشه و ناراضی باشم، حس یه آدم ترسو بهم دست میده که قراره مجاکمه اش کنن و اصلا نمی تونه از خودش دفاع کنه. 

امروز که داشتم فکر می کردم، الگوهای دوران کودکی برام تداعی شد، مثلا اینکه به نیازهای خودم هیچگونه توجهی ندارم، نشات گرفته از تجربیات دوران کودکی هستش، اون موقع که مثلا اعتراض میکردم که چرا برادرم کتکم میزنه اما هیچکس توجهی نمی کرد، این واسم خیلی آزار دهنده بود یاد گرفتم که نیازهای من اهمیتی نداره، دیگران اهمیت دارن و مهم تر هستن من نباید چیزی بخوام و اگر نیازی داشتم یا درخواستی داشتم زیاده خواهی و اشتباه هستش. بنابراین الان هم با خودم همونطوری رفتار می کنم، مثلا ساعت 1 نصفه شب خسته ام و خوابم میاد اما مقاومت می کنم، یا مثلا توی روز یه تایمی برای تفریح و بیرون رفتن می خوام اما جلوی خودم میگیرم میگم باید بشینی و کار کنی تو الان اونقدری پیشرفت نکردی توی زندگیت که بخوای لایق شادی و لذت بردن باشیی.

هرچی از هرجا...
ما را در سایت هرچی از هرجا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kooheyakho بازدید : 172 تاريخ : چهارشنبه 13 شهريور 1398 ساعت: 13:56