مجموعه اتفاق

ساخت وبلاگ
از اون شب که رابطه تموم کردم، یکم احساساتم اومده پایین. از اینکه توی همه شبکه های اجتماعی بلاکم کرده ناراحتم. با اینکه خودم خواستم که رابطه تموم بشه. این تصمیمی بودش که من گرفتم و پای تصمیمم وایمیستم. این احساسات طبیعی هستش اینکه آدم همیشه دوست داره دوست داشتنی و مورد توجه باشه و وقتی اینا ازش دریغ بشه به هر دلیلی، حتی به خواست خودش. دچار ناراحتی میشه. اما من باید قوی باشم و تصمیمی که گرفتم رو بپذیرم و پاش وایسم.

اولین طرحواره ای که داره این وسط خودش نشون میده. طرحواره نقص هستش اینکه من تصمیمات درستی نمی گیرم و درست فکر نمی کنم و اینجا هم خرابکاری کردم. چون طرف یه همچین واکنش تندی نشون داد و به هم ریخت. خب طبیعیه وقتی به یه نفر میگی بهم پیام نده دیگه به هم میریزه. اما من می خواستم که تمومش کنم و دیگه حرف و حدیثی نباشه. شایدم یکم زیاده روی کرده باشم، اما اون اصلا متوجه نمیشه هرچی که براش توضیح بدی و حرف بزنی کار خودش می کنه. به من میگه چرا تو اینجوری رفتار می کنی و بعدش تهدیدم می کنه که منم پس از این به بعد اینجوری رفتار می کنم باهات. می خواد منو محکوم کنه. شاید من یکم بی رحمانه رفتار کرده باشم اما این خصلت آدمه گاهی عصبانی میشه و تند صحبت می کنه گاهی به هم میریزه و تند صحبت می کنه. منم تند صحبت نکردم، محترمانه بهش گفتم حرفامو خواستم که دیگه باعث آزردگی خاطرم نشه و آرامشم به هم نریزه. به اندازه کافی این کار انجام داده و من نمی خوام که این اتفاقات باز هم تکرار بشه. اما این که الان احساس پشیمانی و احساس گناه دارم از طرحواره نقص نشات میگیره. حس می کنم که کاری اشتباهی کردم .و زیاده روی کردم. نمی دونم چیکار کنم. 

میخوام بگم که این حق مسلم من هستش. من حق دارم به یه نفر بگم که بهم پیام نده وقتی که داره یه سری مسائل رعایت نمی کنه و منطق نداره من باید حد و مرزهای خودم مشخص کنم باهاش بدون اینکه احساس گناهی داشته باشم نسبت به خودم. منم همین کارو کردم، اون خودش بلده که چجوری به احساسات خوش غلبه کنه. کار اشتباهی نکردم. اگر منطقی بودش . می تونستیم با حرف با هم صحبت کنیم. تا الان مشکلمون حل شده بود. 

هرچی از هرجا...
ما را در سایت هرچی از هرجا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kooheyakho بازدید : 184 تاريخ : دوشنبه 13 اسفند 1397 ساعت: 15:44