مسئولیت پذیری

یکی از آزاردهنده ترین فکرایی که این روزها دارم، اتفاقاتی هست که با س برام افتاد. یادمه یه بار بعد کلاس می خواستیم تصمیم بگیریم که بریم بیرون، به توافق نرسیدیم، من و س وایساده بودیم، یکی دیگه از بچه های کلاس هم وایساده بود. وقتی که قضیه کنسل شد، اون برگشت گفت که خب شما دوتا با هم برین پس. یه حالتی انگاری که تیکه انداخت بهم. بعد که اون رفت س هم برگشت به من گفت خب تو هم برو خونتون. من اگه یه دوست معمولی بودیم توقعی ازش نداشتم اما واسه این تا اعماق وجودم سوخت که ما مثلا با هم توی رابطه بودیم، کلی برای هم وقت میذاشتیم. میدونی یجورایی نمک می خورد و نمکدون میشکست. الان مثل یه بچه مظلوم و مودب شده و خودش به موش مردگی میزنه وگرنه تا قبل این اصلا قابل کنترل نبود، هرچی تلاش میکردیم که دلش به دست بیارم باز بدتر اذیت می کرد و لوس بازی در میاورد. برای همین الان از کاری که کردم پشیمون نیستم واقعا نباید بهم پیام بده چون من که دیگه میشناسمش چجور آدمیه. نمی خوام با یکی باشم که باهام روراست و صادق نیست و دنبال لذت بردن و توجه گرفتن خودش هست فقط. 

اما داشتم فکر می کردم در هر صورت من دیدم چه اتفاقی افتاد اما با این حال ادامه دادم. همون موقع هم می تونستم این رابطه رو تموم کنم اما تصمیم گرفتم که بازم با هم ادامه بدیم تا ببینم چی پیش میاد، حالا به هر دلیلی. خب بهتر بود که اون موقع تموم میکردم به نظرم. باید از خودم مراقبت می کردم و یه تصمیمی میگرفتم که از آزار و اذیت های بیشتر جلوگیری کنه. اما در عین حال بالاخره همچین کاری نکردم و به رابطه ادامه دادم. الان هم مسئولیتش می پذیرم. اون موقع دوست داشتم که ادامه بدم، پس دیگه باری به گردن کسی نیستش، من همون موقع هم قدرت اینو داشتم که تمومش کنم ولی خودم نخواستم، پس مسئولیتشم به عهده میگیرم و دیگه غر نمیزنم به خاطرش. الان هم که تصمیم گرفتم دیگه رابطه ادامه ندم بازم تصمیم خودم هست و مسئولیتش به عهده میگیرم. باز چهار روز دیگه بیاد، نمیگم که تقصیر تو بود، تو اذیتم کردی و هی بخوام توجیه کنم که چرا همچین تصمیمی گرفتم. تموم شد و رفت.

از اینها گذشته اون اتفاق نشون دهنده بی معرفتی و عزت نفس پایین اون بود که نتونست مدیریت کنه. بی معرفتی بخاطر اینکه نمی تونست اولویت بندی کنه دوستاشو و عزت نفس پایین بخاطر این که تحت تاثیر نظر دیگران قرار میگرفت و خودش ملزم به پاسخگویی به همه میکرد. 

هرچی از هرجا...