تعلیق فایده ای نداره

ساخت وبلاگ
داشتم به این فکر می کردم که چطور وقتی تمایلی به رابطه ندارم اما هنوز میرم تلگرام و منتظر پیامش هستم. یجورایی انگار مردد هستم. راستش انقدر تصمیماتم تازگی ها عوض شده که به خودمم اعتماد ندارم. به خوذم میگم هیچ کاری نکن هیچ تصمیمی نگیر که بعدش بخوای عوضش کنی. دیشب از روزهای بد رابطه یادم اومد. از اون وقتایی که اون باهام سرد شده بود و حرف رفتن میزد و با پسرای کلاس شروع می کرد به لاس زدن و خوش و بش کردن. خیلی حالم بد بود اون موقع ها. نمی دونم اگه الان برگردم به اون دوره میتونم خودم مدیریت کنم یا بازم همون حس و حال دارم. خب الان خیلی قوی تر شدم. الان می تونم احساساتم کنترل کنم و حالم خیلی بهتره. اما رو رواست باشم با خوذم، اگر دوباره دل ببندم بهش همون دردها رو می کشم. نه اینکه من بد باشم. ما کلا با هم فرق می کنیم خب، اون به قول مشاورم حد و مرزهای تعریف شده ای توی رابطه اش نداره. اون قصد خیانت نداشته و به من هم خیانت نشده توی رابطه. فقط مساله اینجاست که اون یه همچین آدمی هستش و من باید اینو بپذیرم، نباید با احساسات خودم و اون مقابله کنم. قبول کنم که متفاوت هستیم و به درد رابطه نمی خوریم.

جدا از این مساله، دیشب با خودم فکر می کردم که چطور تمام اون ناراحتی ها رو فراموش کردم و تصمیم گرفتم که دوباره باهاش وارد رابطه بشم و مشکلات بذارم کنار. خب من از خودم مراقبت نمی کنم، حواسم به خودم نیست واسه همین خیلی سریع یادم میره که چی گذشته بهم و دوباره نرم میشم و شروع می کنم به ارتباط برقرار کردن. حس می کنم احساسات دیگران برام اولویته واسه همین وقتی مثلا اون باید به سمتم و بهم روی خوش نشون بده من حس می کنم که باید من هم روی خوش نشون بدم و همه مشکلات فراموش کنم. هرجور طرف مقابل بیاد جلو من هم همونطوری باهاش تا می کنم. 

ولی خب من فرصت کافی به این رابطه دادم و حس می کنم فارغ از تمام مشکلات، من توقعم از رابطه خیلی کم هستش. اون نسبت به من توجه ویژه ای نداشت، حس می کنم خیلی تلاش نمی کرد که کار خوبی انجام بده و بخواد منو خوشجال کنه. بیشتر من بودم که تلاش می کردم تا اوضاع رو درست کنم، بار همه رابطه روی دوش من بود. الحق والانصاف، جز شوخی کردن و تماس گرفتن خیلی چیزی از خودش توی رابطه نشون نمیده، مثلا خب من یه آدم ویژه تر بودم نسبت به بقیه ، باید بیشتر دنبال من می بود و منو تو اولیت خودش میذاشت اما این شکلی نبودش. بیشتر درگیر خودش بود. 

هرچی از هرجا...
ما را در سایت هرچی از هرجا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kooheyakho بازدید : 180 تاريخ : سه شنبه 30 بهمن 1397 ساعت: 8:42