فکر:وقتی اومدم خونه داشتم به این فکر می کردم که چقدر این دختر ساده اس که بهش گفتم برو از اون پسره فندک بگیر میخواست بره بگیره. چقدر بچه اس و بدون فکر رفتار می کنه. کار بدی کردم بهش گفتم برو فندک بگیر، حالا اون عقلش نمیرسه تو که میفهمی چرا همچین کاری می کنی.
احساس: عذاب وجدان گرفتم، حس می کنم که دارم ازش سوء استفاده می کنم و بهش آسیب میزنم. اون فقط یه بچه بی عقله نمی دونه چیکار داره می کنه ولی من مدام بهش فشار میارم و سرزنشش می کنم. شاید واقعا آدم تنهایی هستش و احساس تنهایی می کنه و تلاشش برای ارتباط برقرار کردن با پسرا، تلاش برای فرار از تنهایی هستش. احساس گناه می کنم از کارایی که کردم.
رفتار: حس می کنم باید دفعه بعد باهاش مهربونتر رفتار کنم و مواظبش باشم.
هرچی از هرجا...برچسب : نویسنده : kooheyakho بازدید : 173