طرحواره ها: اگه بخوام به طرحواره ها بپردازم می تونم بگم که اول از همه طرحواره نقص میاد سراغم، یعنی وقتی بحث پول میشه و میگه حسین فقیزه، من خودم باور دارم که فقیرم برای همین حس بدی بهم دست میده، این که کم پول داشته باشی که نقص نیستش ولی من نسبت به خودم حس بدی دارم که چرا من پولم کمه و اینکه توی رفتارهام هم نشون میدم که آدم فقیری هستم، مثلا جایی بحث یشه از پول صحبت بشه من با آغوش باز میکم که آره من اوضاعم خرابه و پولی ندارم. برای همین شاید دیگران هم این حرفا رو میزنن و راحت همچین حرفی میزنن. طرحواره دوم، طرحواره ناتوانی هستش، بعد از شاید 15 یا 20 سال هنوز احساس زیر فشار بودن و مورد ظلم قرار گرفتن می کنم، یا یه حرف یه نفر حس می کنم طرف داره نابودم می کنه و من توانایی دفاع از خودم ندارم. دستامو میارم بالا و هیچی نمیگم و اگه چیزی هم بگم بازم احساس تسلیم شدن و شکست خوردن دارم. حس می کنم گوشه رینگ رفتم و کلی کتک خوردم و نتونستم از خودم دفاع کنم. حس فلج شدن دارم. به همین ترتیبم نتونستم بعدش در عمل چیزی بگم و انتقادم در قالب یک شوخی یا یک انتقاد بیان کنم.
هرچی از هرجا...برچسب : نویسنده : kooheyakho بازدید : 181