باید فاصله بگیرم

ساخت وبلاگ
از همه دردناکتر برام اینه که بعد این همه مدت بازم میرم توی گروه می بینم در حال دل و قلوه دادن با یکی از پسرای گروهه و من باز حالم خراب میشه و به هم می ریزم. احساس می کنم دارم علاقه ای که بهش دارم انکار می کنم. قبول نمی کنم که علاقه دارم بهش و برای اینکه این علاقه کمرنگ بشه باید ازش فاصله بگیرم. صحبت های دیشب و اینکه پریشب منو تا خونمون رسوند دوباره اون احساسات زنده کرد. من نمی دونم چیکار کنم باهاش. شاید که هرزه باشه شایدم که اخلاقش اینجوریه، شاید تو کف اون پسره اس شایدم فقط از روحیاتش خوشش میاد. هرچی هست آزموده را آزمودن خطاست. به قدر کافی این رابطه رو تست کردم. شاید حق با دوستم بود که گفت باید بی محلی کنی بهش، هرچی بیشتر بها بدی بهش بیشتر اذیت میشی، چون ذهنیت یک رابطه عاطفی بهش داری هرچی که باهاش صحبت کنی بازم اون حس فوران می کنه درونت، مگز اینکه بی خیالش بشی و بگذری. 

حالا الان از درون دارم میسوزم باز، خیلی بها دادم بهش باید بیخیالش باشم به زندگیم برسم از چیزای خوبی که تو زندگیم هست استفاده کنم و لذت ببرم از امکانات و فرصت هایی که دارم. اونم زندگیش بکنه. شاید ترم بعد دیگه نرم کلاس ازش فاصله بگیرم یکم، حال نمیده اینطوری. چندشم میشه لامسب، دختره خیلی هرزه و شل و وله، روانیه کلا. تو کف یه عزیزم و عشقم و این حرفاس. من محکم پای حرفم وایمسیتم، اون با من هیچ نسبتی نداره و اصلا علاقه ای ندارم که با یه همچین دختر شل و ول و هرزه ای رابطه داشته باشم. هرزه شاید جسمی نباشه ولی روحی هرزه هستش. دوست ندارم با دخترای شل رابطه ای داشته باشم. دختر باید شرم و حیا داشته باشه و سنگین باشه. گور باباش من بهتر از این حرفام.

هرچی از هرجا...
ما را در سایت هرچی از هرجا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kooheyakho بازدید : 171 تاريخ : چهارشنبه 19 دی 1397 ساعت: 21:27