i feel dreadful

ساخت وبلاگ
خیلی غمگینم. به دوستام فکر می کنم، رابطه هایی که داشتم، علی الخصوص این آخری. حس بدی دارم. غمگینم. یه بخش از غمگینی بخاطر اینه که حس می کنم اون اذیت کردم. اما وقتی واقع بینانه نگاه می کنم میبینم اگر اون بیشتر از من اذیت نکرده باشه، قطعا کمتر اذیت نکرده. با این که بارها و بارها بهش گفتم رفتارش اشتباهه اما اونجوری که دلش می خواست رفتار می کرد. منم دیگه الان خورده ای بهش نمی گیرم اما دوست ندارم باهاش صمیمی باشم دیگه. من به کسی اعتماد می کنم و بهش نزدیک میشم که بدونم برام خوب باشه. کسی که فقط به فکر خودش باشه و به احساساتم توجه نکنه، چرا باید بهش نزدیک بشم.

نمی دونم چرا نسبت به خودم حس بدی دارم، حس اینکه آدم خوبی نبودم و گناهکار هستم باید تاوان اشتباهاتم و آزار و اذیت هایی که کردم بدم. اما من اون آدمه نیستم، بد نبودم، شاید یه واکنش نشون داده باشم یا بعضی وقتا عصبانی شده باشم اما گناهکار نیستم. تقصیرکار نیستم. اما میشینم به اونا فکر می کنم و اینکه چطور از هم فاصله گرفتیم و به حال خودم تاسف میخورم که چرا اونقدری که باید خوب و دوست داشتنی نیستم. پذیرفتم که جنس خوبی نیستم آدم دوست داشتنی نیستم و حقمه، برای همین بیشتر غمگین میشم و تاسف می خورم به این که این افکار درسته یا نه فکر نمی کنم.

این حس و حال منو یاد بعد از ظهرها میندازه، اون روزایی که کوچیک بودم و غمباد می گرفتم کسی تحویلم نمیگرفت. اونجام همین حسا رو داشتم.

هرچی از هرجا...
ما را در سایت هرچی از هرجا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kooheyakho بازدید : 170 تاريخ : چهارشنبه 19 دی 1397 ساعت: 21:27