ترس

ساخت وبلاگ
وقتی حالم خوب نیست به هم میریزم، سریع دنبال راه حل می گردم. من تصمیممو گرفتم کاری به بقیه اش ندارم. تصمیمم اینه که رابطه تموم بشه. با همه ترسا و موقعیت های جور وا جورش خودم میسپرم دست تصمیمم ایشالا که اتفاق بدی نمیفته. این دلهره و نگرانی ها هم همیشه هستش. مساله مهمی نیست. با کسی دشمنی ندارم. بگذریم، الان خیلی خوابم میاد. سر حال نیستم، دوست دارم یجا دراز بکشم بخوابم. مفهوم توکل چیز جدید نیست برام ولی تا حالا هم عمیقا بهش دقت نکردم. هرچی هست بسپر دست خدا ایشالا به مرور درست میشه همه چیز. طبیعیه که توی رابطه همچین مشکلاتی پیش بیاد و جدا شدن هم سخته برای هر دو طرف. فقط حس می کنم عذاب وجدان زیادی دارم یعنی حس می کنم که آخر این رابطه منم که بازی باختم. بدون دلیل و توضیح بدون احساس گناه، هر آدمی یجایی باید تصمیم بگیره، مسیرش انتخاب کنه هیچ حس گناهی نداشته باش حسین. این انتخاب تو قابل احترامه و هیچ گیلت و ناراحتی توش نیست، راخت باش. از اینها که بگذریم. بحث تلاش ها و پیگیری ها و چک کردن مسیج هاست که مدام باعث میشه وارد همون هیاهو بشم و مکالمه های ذهنی برام پیش بیاد. چطور بگم شاید آدم بدی نباشه ولی اعتماد به نفسش پایینه دوست داره رو مرز کشش رابطه دختر و پسر راه بره. حاجی خیلی متفاوتیم با هم نمی دونم چطوری این همه راه لومدیم با هم، مال دو تا کره متفاوتیم. درست و غلط بذار کنار. عرف چی میگه، روشن فکری چی میگه، ایران چجوریه، اونور چجوریه. در واقع زمین تا آسمون با هم فرق می کنیم. اینو همه می دونن. خودمم می دونم. خیلی لات و بی ادبه، با همه کسی کل کل می کنه با آدمای لات و درب و داغون بحث و جدل می کنه. فحش میده به بقیه. نمی دونم دارم تخریبش می کنم یا هرچی. اما می دونم که روحیاتمون با هم خیلی متفاوت هست. پس چه بهتر که کنار بیام با این مسائل و راخت باشم. 

هرچی از هرجا...
ما را در سایت هرچی از هرجا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kooheyakho بازدید : 162 تاريخ : پنجشنبه 15 آذر 1397 ساعت: 14:50