ترجمه پروژه کسری خدمت تبدیل به آزار دهنده ترین بخش زندگیم شده. یه کار نیمه تمام که هربار پشت گوش میندازمش و هربار خودمو به خاطرش مواخده می کنم. یک سیکل از خودآزاری تمام نشدنی. اما چرا این مساله برام تبدیل به یک معضل شده. یه بخشش به خاطر کمال گراییم هستش. محاسبه روزها و ماههای سربازی و ترس از تموم نشدن پروژه و از دست دادنش و 6 ماه خدمت اضافه. میدونم که 6 ماه خدمت مدت زمان زیادی هستش و دوست دارم که این مدت کمتر بشه. با این حال این آخر دنیا نیستش برای من. ترس زیادم از آینده و اتفاقاتی که توش ممکنه بیفته فلجم کرده. اگر پروژه تموم نشه من یه شکست خورده هستم و زندگی برام تموم شدس ولی واقعا ایتطور نیستش. زندگی همچنان ادامه داره با فراز و نشیب هاش و امید و انرژی انسان در وجودش برای ادامه دادن تولید میشه. پس میخوام سعیمو بکنم کارامو انجام بدم ولی مغلوب ترس هام نشم. من ترسم از آینده و از اتفاقات خیلی زیاده. انگار هنوزم به پسربچه بی دفاع هستم که هر بلایی ممکن بود سرش بیاد ولی الان یه انسان بالغ هستم ودر مقابل مشکلات زندگی میتونم ادامه بدم و یه انتخاب درست کنم.
هرچی از هرجا...برچسب : نویسنده : kooheyakho بازدید : 189