من وقتی ناراحت هستم یا خوشحالم، احساس تنهایی می کنم یا دچار ترس میشم یا هر احساس دیگه ای که دارم، یاد گرفتم که از احساسم فرار کنم و فاصله بگیرم از خودم چون اون احساس چیزی نیستش که من می خوام. خب خانواده ، جامعه و همه اطرافیان ما سال های سال به همین صورت باهات برخورد می کنن و سعی می کنن که ازت دور بشن و توقع دارن که حالت خوب باشه. خب من از بقیه چنین توقعی ندارم ولی احساس می کنم که نیاز دارم بیشتر با خودم خلوت کنم و تنها باشم و در هر حال و احساسی خودمو کاملا در آغوش بگیرم و با تمام جود احساس کنم که درونم چی میگذره. برای همین امروز خیلی علاقه دارم که با خودم باشم و احساستم درک کنم بهم احساس قشنگی میده. باعث میشه احساس تنهایی نکنم، کنار خودم باشم و تجربه کنم خودم رو. مثل یک دوست خیلی صمیمی که کاملا بهش اعتماد داری و قبولش داری. همیشه به فکرش هستی و ازش مراقبت می کنی. هیچوقت ازش خسته نمیشی. من چنین دوستی برای خودم میشم. این باور من هستش نسبت به خودم. می دونم که احساساتم هرلحظه حضور دارند و جاری هستند. من به سمتشون میرم و درکشون می کنم. هرچی از هرجا...
ما را در سایت هرچی از هرجا دنبال می کنید
برچسب : من و خودم باهم خوشبختیم,من و خودم,من و خودم دوتایی,من و خودم تنهایی,من با خودم قرار ملاقات دارم,من خودم و آیرین,من با خودم حرف میزنم,من با خودم درگیرم,من با خودم قهرم,من با خودم مشکل دارم, نویسنده : kooheyakho بازدید : 184 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 21:47