حس ناتوانی و فریز شدن

ساخت وبلاگ

امروز یه صبحتی شد از طرف مدیر بخشمون، یه اظهار نظرایی می کرد و به به طور غیر مستقیم میگغت که از ما راضی نیستش و برام جالبه که احساس ناراضی بودن مدیرمون نسبت به من چقدر باعث احساس عدم کفایت درون من میشه. یعنی وقتی مدیر ازت راضی نیست کارهایی که می کنی جواب نمیده و به نوعی آب در هاون کوبیدن هستش. پس دیگه تلاش کردن فایده نداره و دوباره احساس ناتوانی درونت تقویت میشه.

اما واقعیت اگر آیزاک نیوتون هم بیاد بهت بگه تو به اندازه کافی خوب نیستی، بازم تو جای پیشرفت داری می تونی کارت پیش ببری و پویایی خودت حفظ کنی. توی شرکت ما خیلی آدمای دیگه هم هستن فقط مدیر بخش نیستش بسیار پارامترها و عوامل دیگه ای هم دخیل هستن ما در مجموع یه تیم هستیم.

از اینا بگذری همین می خواستم روشنش کنم برای خودم که بخش عمده ای از این کسل بودن و پر انرژی نبودن شاید مربوط به شرطی بودن نسبت به نظر دیگران هستش. شاید بخش بزرگیش برگرده به اتفاقات گذشته که من به مقدار کافی نتونستم اتفاقات گذشته رو هضم کنم و عدم کفایت دیگران در ارتباشون به خودم به نوعی ربط دادم یعنی بد رفتاری ها آزار و اذیت ها و تحقیر کردن ها این ها توی روحیه من تاثیر گذاشته.

به همین دلیل الان حساسیت بالایی نسبت به صحبت های افراد کنار خودم دارم و به راحتی دچار حاشیه میشم و اعتماد به نفسم از دست میدم. شاید بخشی از مشکللات و غرغر کردن های مدیر برمیگرده به اون حس های بدی که نسبت به خودش داره و این که صحبت مدیر وحی نازل شده نیستش یه صحبت هایی می کنه ما هم یه صحبت هایی می کنیم تا ببینیم خدا چی می خواد. 

اینکه مثلا بعضی وقتا به سرم میزنه که جلوش وایسم و ساکتش کنم نشان از تاثیرگذاری اون روی من هستش و اینکه دیگران رو بر خودم ازجح می دونم.

هرچی از هرجا...
ما را در سایت هرچی از هرجا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kooheyakho بازدید : 169 تاريخ : چهارشنبه 8 بهمن 1399 ساعت: 23:21